ترکشی که گناهان 15 روزه نوجوان را پاک کرد چاپ
نوشته شده توسط روابط عمومی   
پنجشنبه, 15 فروردین 1392 ساعت 18:36

نوجوانانی که امام(ره) به مقام شان حسرت می خورد

21-46laleha.com.jpg (450×335)

اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش سیرت، وحید را می شناخت، به من گفت: این بچه، قاچاقی وارد اتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد…

«من واقعاً وقتی که بعضی از این جوان ها را می بینم، بعضی از این صحبت های جوان ها را می شنوم، بعضی از این شادی های آنها را می بینم در جبهه ها؛ می بینم که جایی که الان آتش است و هر روز آتش بازی است، این ها با سر افرازی و با عظمت روح و شادی دارند پیش می روند. من متحیر می شوم و از این حسرت می برم که ما نرسیدیم به یک همچون مقامی. امام خمینی(ره)»


vahid3.jpg (450×311)


شهید وحید رزاقی از دلیر مردان گیلانی لشکر 25 کربلا است که در نوجوانی، با سن و سال کم و باجثه ی نحیف و کودکانه اش به جبهه آمد. اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش سیرت، وحید را می شناخت و به من گفت:

- «این بچه، قاچاقی وارد اتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد.»

چند روزی نگذشته بود که گردان ما در منطقه جفیر خط پدافندی گرفت و ما هم در خط مستقر شدیم. یک روز شهید خوش سیرت با من تماس گرفت و گفت:

 

مجروحیت شهید وحید رزاقی

- «وحید رزاقیان در منطقه ی شما مجروح شده، می ترسم روحیه اش را ببازد، به او سری بزن تا روحیه اش تقویت شود و اگر نیاز بود او را به پشت جبهه منتقل کن.»


به سرعت رفتم سراغ وحید، تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی او را دیدم، بعد از سلام و احوال پرسی می خواستم با شوخی و خنده کردن به او روحیه بدهم که گفت:

- «من امروز، 15 روز است که به سن بلوغ رسیدم و این ترکشی که به من اصابت کرده، گناهان 15 روزه ی مرا پاک کرده است. شما دعا کنید که خداوند مرا شهید کند.»

با حرف های غیرمنتظره ای که از وحید شنیدم. به جای اینکه من به او روحیه بدهم، بلکه روحیه خودم چند برابر شده بود و برگشتم.

بعدها وحید با این روحیه ی ملکوتی اش به شهادت رسید و آسمانی شد.

روای: سردار علیجان میرشکار منبع: وبلاگ لشکر 25کربلا

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 15 فروردین 1392 ساعت 18:42