وصیت نامه شهید ابوذر واعظ زاده چاپ
نوشته شده توسط مجید   
پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 11:16

بسم الله الرحمن الرحیم

«وصیت نامه شهید ابوذر واعظ زاده»

پدر و مادر عزیزم، برادران و خواهران، من به هدف رسیدن به لقاءالله برای نابودی کفار و برقراری حکومت اسلامی در سراسر جهان به جبهه رفته ام هرچند که علت اجازه نگرفتن من به شما را گفته باشم زیرا که اگر از شما اجازه می گرفتم آن احساس مسئولیت شما و احساس برادری نمی گذاشتکه من به جبهه بروم و از این لحاظ خیلی متأسفم از اینکه از شما خداحافظی نکرده ام. عذر می خواهم زیرا فرزند لازم نیست که همیشه از پدر و مادر خویش اجازه بگیرد بویژه برای دفاع از وطن و اسلام خویش.

برادر جان من یعنی برادر کوچک شما که رموز زندگی و اسلام شناسی را بایستی از شما بیاموزم، مشاهده نموده که امام امت این زعیم عالیقدر و شعاع درخشان جامعه اسلامی ما که مانند حسین(ع) که در کربلا فریاد هل من ناصرو ینصرونی سر می داد یعنی با این ندا می فرمودندکه ای مسلمانان علیه کفر قیام کنید که اسلام عزیز در خطر است و برای پاسداری از دین مبین اسلام ندا در می داد و من چون به ندای حسین زمان گوش فرا می دادم از خود بی خود شدم و گفتم من کی هستم و چه هستم و برای چه به دنیا آمده و برای چه می خواهم از این دنیا بروم و یکباره یادم به این آیه استرجاء افتادم و گفتم انا لله و انا الیه راجعون، یعنی همه از سوی او آمده و به سوی او باز خواهیم گشت آری برادر جان ای برادر عزیز همین بود که از خود بی خود شدم و تکان ناموزن خوردم و از جای خویش مانند پرنده گیج پریدم و مدتی به هوش امدم و در اعماق ژرفای وجودم فرو رفتم و گفتم چه بود که اینچنین و به این روش مرا به خود مشغول کرده است . دیدم عقلم جواب داد امام امت آن شعاع تاریخ و ۀن حسین زمان که اینچنین مرا به اسلام عزیز می خواند و مرا به فتح عظیم و جهادی بزرگ فرا خوانده است. آری برادر جان چنین است که من عاشق شهادتم و فکر می کنم تا اندازه ای که در فکر من بود توانستم شما را به هدفم آشنا سازم.

سلام مرا به پدر و مادرم و برادرانم برسانید و همه فاملین و دوستان را سلام برسانید و بگوئید که امام عزیز را تنها نگذارند و به شما برادران و خواهران و پدر و مادرم می گویم که راهم را ادامه دهید چون که فقط این راه است که رضای خدا در آن است من از هر لحاظ آماده ام و انشاءالله این بار برای زیارت قبر شش گوشه امام حسین(ع) عازم کربلا بشویم.

این دل تنگم غصه ها دارد گوئیا میل کربلا دارد

می روم بینم در کجا لیلا نو عروسش را در بغل دارد

ای خدا مارا کربلائی کن امت ما را کبریائی کن

ای خمینی جان سروری بنما امت ما را رهبری بنما

کفن بدوز زپا تا سرم برادرم مگر که بهتر ز علی اکبرم

ز جبهه ها هر که خبر می برد امام ما خون جگر می خورد

در غم ایام بسر می برد برادرم در غم ایام بسر می برد برادرم

خداحافظ شما، ابوذر واعظ زاده

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 11:18