وصیت نامه شهید ایرج ترابی چاپ
نوشته شده توسط مجید   
پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 11:23

بسم الله الرحمن الرحیم

«وصیت نامه پاسدار شهید ایرج ترابی»

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

و لا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله امواتاً بل احیاء و لکن لا تشعرون

و نگویید آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده اند و لکن شما درک نمی کنید.

در زمان های مختلف همیشه انسان هایی بوده اندکه بر علیه اولیاء شیطان برخاسته و مبارزه کرده اند:

نمرود و ابراهیم، موسی و فرعون، عیسی و بنی اسرائیل، محمد(ص) و ابوسفیان، حسین و یزید و بالاخره امام خمینی و محمدرضا خائن. آری، پدر و مادر همه انبیاء یک رسالت داشتند و آن سوق دادن تمام انسان های مؤمن بسوی الله بود، هر کس جلو این کارها را بگیرد هلاک خواهد شد و هر کس در این راه گام برداشت در روز قیامت با اولیاء و انبیاء محشور خواهد شد.

آری، پدر عزیز و مادر گرامی، برادران و خواهران یاری دهنده اسلام. من این راه، یعنی اسلام را خودم با فکر و اندیشه خویش انتخاب کردم کسی مرا وادار نکرده است و تنها آرزویم شهادت در راه حق و حقیقت «اسلام» است من می دانم که بالاخره روزی شهید خواهم شد برایم فرقی ندارد چه بدست کافران و منافقان داخلی و چه به دست کافران خارجی. اعم از صدام و ریگان و همپالگی های دیگرشان. شهادت زمان و مکان نمی شناسد، هرجا که باطل بود بایستی آن را با سلاح ایمان از بین برد.

پدر بزرگوارم، خواهش می کنم صبر و بردباری را مثل امام چهارم پیشه کن و زین العابدین گونه رسالت کربلا را ادامه بده.

مادرم تو لیلا گونه خون سرخ علی اکبر را همیشه جوشان نگه دار، خواهرم، خواهرم تو زینب گونه پیام شهیدان کربلا و کربلاهای ایران را به گوش نسل ها برسان و بکوش تا یزیدیان زمان حسنی های زمان را خارجی معرفی نکنند.

برادران عزیزم از شما خواهشمندم راه خود را اگر تا حال انتخاب نکرده اید اکنون انتخاب کنید و خمینی وار با یک دست سلاح ایمان و قرآن و با دست دیگر مسلسل برگیرید و بر اولیاء شیطان بشورید.

پدر و مادر، ای خواهر و برادر بر روی جسد من گریه نکنید اگر گریه کنید دو کس ما، یکی خوشحال و دیگری ناراحت خواهد بود. آن که خوشحال می شود مشرکین و کافرین که دشمنان ما هستند و آنکه ناراحت خواهد شد من خواهم بود. مادرم، تو از آن زن بالاتر نخواهی بود که شوهر و چندین بچه و برادران و خواهران خود را در بمباران از دست می دهد.

پدر و مادر عزیزم، تو که هر وقت شب ها از نبودن من در خانه داد و بیداد راه می انداختی نکند در فقدان من داد و بیداد کنی و روزگار مادرم را سیاه کنی، اگر روحم خبردار شود همیشه تو را عذاب خواهد داد خواهش می کنم این چنین کاری را هرگز نکن. می دانم که چه، زحمت ها برایم کشیدی تا مرا بزرگ کردی ولی آیا شما از ام لیلا و مادر علی اکبر و علی اصغر و یا مادر قاسم و مادر سایر شهدای کربلا و کربلاهای این زمان «ایران» بیشتر خون جگر خورده ای نمی خواهم بگویم نه شما برایم زحمت نکشیده اید بله، زحمت کشیده اید ولی این نباید باعث شود که من دست از جبهه حق بکشم نه، به هیچ وجه، خواهش دیگرم این است که:

برادران و خواهرانم را در انتخاب راه آزاد بگذارید و سعی کنید آنها را به طرف، ایمان سوق دهید و آنها را مسلمان بار بیاورید. در مورد مادیات: بیست تومان از آقای احمد رضایی حدود دو ماه قبل گرفته بودم که عکس بگیرم ولی پول را بعد از پدرم گرفتم خواهش می کنم آن بیست تومان را به او بدهید. در حدود شصت تومان برای کارهای ضروری از برادر عابدینی (پاسدار) سرپرست انجمن های اسلامی روستاها گرفته بودم و بیست و پنج تومان آن را خرج کار و بقیه را فوق العاده یعنی در راه های بیخود خرج کردم خواهش می کنم بقیه را به او برگردانید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

هرگز گمان مبر که از یاد رفته ای ما چون گل بهاری بر باد رفته ای

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 11:32