وصیت نامه شهید فرشید فرزانگان چاپ
نوشته شده توسط مجید   
پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 12:14

بسم الله الرحمن الرحیم

«وصیت نامه بزرگ سردار جبهه ها شهید فرشید (جعفر) فرزانگان»

بسم الله الرحمن الرحیم

چهره های تمامی برادران نورانی است و همه مشتاق زیارت خدا. شبهای آخری است که در این دنیا بسر می برم گویی این شب ها شب هایی است که خدا فقط به نیروهای رزمنده می نگرد تا از آنها گل های خوشبو را جدا کرده و بسوی خود بکشاند، گویی خدا فرشتگانش را مأمور کرده که جبهه ها را زیر نظر داشته و به استقبال شهدا می آیند. من هم طبق وظیفه چند جمله ای را به عنوان وصیت برای شما می نویسم:

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و درود و سلام بی پایان بر مردم مسلمان ایران. می دانم که خود حجات خود هستم و (پس) از میان برخیزم.

آری همان گونه که می دانید روح همیشه مسافرین نمی تواند در یک جا منزل کند و از رفتن و رفتن بسوی خدا باز ایستد. من ساحل نیستم، موجم. هستم اگر می روم اگر نروم نیستم. زنده ماندن با وجود شهادت برادران و دوستان مفهومی ندارد. ای کسانی که این شهادت یاران را می بینید و بی تفاوت از آن می گذرید و به دنیا چسبیده اید. چشمانتان را باز کنید و بینید که فرزندان ابراهیم چگونه اسماعیل وار به قربانگاه آزمایش می شتابند و پیروزمندانه جان می گذارند می سوزند تا با کفر نسازند، می روند تا ایمان نرود، می روند تا ایمان نرود، می روند تا چراغ توحید نرود، بنگرید که اسطوره های شهادت چگونه حیات را بازی و مرگ را به اسارت شان در آوردند، اینان نامشان موحد، کتاب شان قرآن، پیام شان ایمان، حرکت شان قیام، راه شان اسلام، رهبرشان امام، سلاح شان تقوی، درس شان جهاد و مقصدشان شهادت است و به راستی که آخر مأموریت این وارستگان و عاشقان الله شهادت است و همواره در کشاکش زیستن در این دنیا، این واژه را با روحی آگاه و پاک طلب می کنند. ای روشن فکران با فکر روشن خود چه می اندیشید؟

و به چه چیز این دو روز دنیا دل بسته اید؟ دنیایی که علی را در محراب شهید کرد تاریخ هیچ نگفت. دنیایی که شاهد شهادت برادران همچو فرهاد پارسافرها، احمد ابوالحسنی ها، علی نجفی ها، مهدی خوش سیرت ها، صفرعلی قربان دوست ها و شهدای دیگر بود. لب از لب تکان نداد پس فردای قیامت چه جوابی دارید بر شهدا بدهید که به این دنیا چسبیده اید آیا شهادت مظلومانه یاران برای شما درس عبرتی نشد؟ آیا یتیمی فرزندان شهدا برای شما هیچ ﺗﺄثیری ندارد؟ پس به فکر خود باشید. چون جواب گوی شهدا در روز قیامت شما هستید. و بدانید که این دنیا بی وفا است و من هم افسوس می خورم که چرا این قدر دیر به بی وفایی دنیا پی بردم. ای مردم مسلمان، ای خانواده های شهدا بخدا قسم که هر وقت جای خالی برادران همان هایی که جان خود را در کف دست گذاشتند و شهید شدند را می دیدم به والله احساس شرم می کردم.

بارالها؛ تو خود شاهد بودی که بعد از شهادت فرهاد، احمد و نقی چه بر من گذشت، خدایا یاران مان را ربودند آری ما تنها بودیم تنهاتر شدیم.

مهاجران رفته اند و ما بی انصار شدیم. دلاوران قبیله نور در نبرد با ظلمت به دست روشنایی سفر کردند و رفتند و همانند ستاره ای در آسمان بدرخشند همانند شمعی سوختند تا چشم ها بینا گردد. خدایا بدون این یاران چگونه می توانیم خود را به تو برسانیم خداوندا دوری عزیزان برای من خیلی مشکل است چگونه باید تحمل کنم. خدایا به راستی چه چیزی باعث شد که این عزیزان با این شور حال به استقبال شهادت رفتند و می روند و اما شما ای برادران و ای دوستانی که من را می شناختید و ای کسانی که تکیه گاه افتادنی هایم بوده اید و تسکین بخش جراحت هایم و پناهگاه تنهاییم بودید امیدوارم که مرا عفو کنید و رسالت خویشتن را که همان پیمودن خط امام است را فراموش نکنید پس ای برادران بکوشید تا فطرت تان را آن گونه که هست بیابید بکوشید تا شمع ساران بسوزید و رهگشای راهیان حق باشید. بکوشید پروانه وار خویشتن خود را بیابید و در راهش جان دهید که جان و روح انسان امانتی هست که خداوند چند صباحی در کالبد خاکی دمیده و روزی آن را پس خواهد گرفت. بکوشید که خود را از قید و بندهای مادی وارهانید و به حبل المتین الهی چنگ زنید و با آن همه حرف های آن به گوش جان شنیده عمل کنید بکوشید شیران روز خدا و زاهدان شب حق باشید و همواره هیبت گفتارتان پشت ستمگران را بلرزاند و گریه های ابر صفت تان سیلی بسازید و دشمنان حق را از بیخ و بن برکنده بکوشید شیفتگان خدمت باشید نه تشنگان قدرت و شما ای خواهران گرامی پیام الهی را دریابید خروش برآورید و پیام رسان آیت حق و خون شهیدان باشید از یزیدیان مهراسید در سنگر دفاع از عفت و حریت و عزت نفس با سلاح حجاب تان دشمن را رسوا کنید و جبهه مردان توحید را و جبهه برادران پیروز مندت را یاری رسان باشید در خاتمه سلام مرا به امام برسانید و بگویید که آرزوی زیارت شما را داشتم ولی افسوس که این آرزو مانند یک کوه بر دلم مانده است و بر روی سنگ قبرم این را بنویسد که: امام جانم فدایت

والسلام جعفر فرزانگان

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 11 شهریور 1389 ساعت 12:16