زندگینامه شهید محمدرستم دیدگانی چاپ
نوشته شده توسط روابط عمومی   
جمعه, 25 مرداد 1392 ساعت 16:27


در تاریخ ۱/۱/۱۳۳۵ در روستای «گاخس» از بخش توت‌کابن شهرستان رودبار
فرزندی دیده به جهان گشود که خانواده به دلیل ارادت به ساحت مقدس رسول
مکرم اسلام او را «محمد» نامید.

دومین فرزند خانواده که در دامان پدری متدین و مادری ولایت‌مدار به رشد و
بالندگی می‌رسید، در سن ۷ سالگی از داشتن آن‌ها محروم و مدتی نزد بستگان
به سر برد و پس از آن به دلیل فقر مالی آن‌ها به یکی از مراکز نگهداری
افراد بی‌سرپرست شهرستان رشت سپرده شد.

وی تا سال ششم ابتدایی را در رشت به پایان رسانید و در این ایام تنها و
بی‌کس است و قوم و خویشانش از او سرغی نمی‌گیرند.

و او با همه کس بیگانه است و او که جز خداوند متعال کسی یار و نگهداری
نداشت جهت تأمین مخارج زندگی و مکانی برای خواب به کارگری پرداخت و تا
سال اول متوسطه هم زمان با کار و تحصیل از شهر رشت به تهران مهاجرت نمود
تا بتواند در محیطی بزرگ‌تر شغل بهتری پیدا نماید که پس از مراجعات مختلف
به کارخانجات و شرکت‌ها موفق نگردید به کار مناسب دست پیدا کند و به
ناچار به کارگری پرداخت.

محمد در این ایام به ورزش بوکس می‌پرداخت و از توان بدنی بالایی نیز برخوردار بود.

وی در سال ۱۳۳۵ در رشته مکانیک موفق به اخذ دیپلم گردید و پس از آن خود
را جهت ورود به دانشگاه در رشته انرژی اتمی و مهندسی ارتش آماده نمود که
پس از پذیرش و به دلیل جو حاکم بر جامعه و خفقان رژیم پهلوی از تحصیل در
آن مکان خودداری نمود و در این سال‌ها با افکار دکتر شریعتی و کتاب‌های
استاد شهید مرتضی مطهری آشنا گردید و با علاقه خاصی به مطالعه کتاب‌های
دینی و مذهبی از جمله نهج‌البلاغه و صحیفه‌ی سجادیه پرداخت.

شهید دیدگانی در اواخر سال ۱۳۵۶ همراه و هم گام با امت حزب‌الله وارد
صحنه مبارزه با رژیم پهلوی گردید و در تظاهرات و راهپیمائی‌ها حضوری مؤثر
و پررنگ داشت.

در سال‌های حماسه و خون به زادگاهش بازگشت و در انسجام و اتحاد نیروهای
مذهبی و مومن به کمک دیگر برادران دینی خود پرداخت و با تشکیل گروه‌های
اسلامی مدافعین توحیدی را در محل راه‌اندازی نمود. پس از پیروزی انقلاب
اسلامی و به جهت به وجود آمدن تشکل‌ها و احزاب مختلف ضد انقلابی محمد با
تشکیل انجمن اسلامی و احداث کتابخانه در مسجد محل در معرفی انقلاب اسلامی
به جوانان و نوجوانان نقش مهم و مؤثری را ایفا نمود. در این بین منافقین
اسلام در برابر قاطعیت و تلاش‌های وافر او که عرصه را بر آن‌ها تنگ نموده
بود به پا خاسته و چند باری قصد حمله و به شهادت رساندن وی را داشتند که
با عنایات خاص خداوند این امر به وقوع نپیوست.

دیدگانی در سال ۱۳۵۸ و با توجه به علاقه‌ای که به سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی داشت لباس سبز پاسداری را بر تن نمود و به عنوان عضو شورای
فرماندهی سپاه رودبار مشغول به خدمت شد. وی پس از آن به تهران بازگشت و
در تاریخ ۷/۳/۱۳۵۸ به عنوان رابط تبلیغاتی حزب جمهوری اسلامی به فعالیت
پرداخت محمد به مدت ۳ ماه در افغانستان به سر برد و با اسم مستعار
حمدالله و داوود در درگیری با دشمنان اسلام و کمک به مردم مظلوم
افغانستان به دفاع از آن‌ها پرداخت.

وی پس از مراجعت به ایران وارد سپاه پاسداران منطقه ۱۰ تهران شد و با
شروع جنگ تحمیلی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در اولین
روزهای جنگ خود را به سنگر‌های حق علیه باطل رساند و به مقابله با دشمنان
کوردل انقلاب پرداخت.

شهید دیدگانی انسانی متقی و پرهیزگار بود. عشق به ائمه اطهار و پایبندی
به مسائل اسلامی آن چنان در وجودش ریشه دوانده بود که جز خدا نمی‌دید و
جز خدا نمی‌گفت.

وی هم چون چراغ پر فروغ در مسیر حق و حقیقت گام برمی‌داشت و فروتنی در
چهره‌اش هویدا بود.

دیده با صفای شهید از زلال معرفت الهی سرشار بود و در گفتارش صداقت موج
می‌زد. وی در پیام پربارش که در وصیت نامه‌اش برای همگان به ارمغان
گذاشته عنوان می‌کند: مبادا بر کشته‌ای از پویندگان راه خدا حسرت بکشید و
در افسوسش دل بسوزانید و بر مشیت حضرت حق خشم بگیرید. که دل دشمنان اسلام
را شاد خواهید کرد.

محمد در نوشته‌های زیبایی که از خود به یادگار گذاشته در طلب شهادت از
خالقش چنین بیان کرده است که بارالها خواهان تکه تکه شدن گوشت تنم هستم و
می‌خواهم در معراج الهی آن گونه در برابرت حضور یابم که ذرات وجودم سوار
بر بادها در گستره‌ زمین منتشر گردد و سرانجام پیکر پاک و مطهرش در تنگه
کورک در منطقه عملیاتی سر پل ذهاب، آن گاه که فرماندهی محور را بر عهده
داشت در تاریخ ۱۲/۱۲/۱۳۶۱ قبل از اذان ظهر وضوی خون گرفت و با اصابت ترکش
خمپاره دشمن نماز سرخش را به مولا امام حسین (ع) اقتدا کرد و در سن ۲۶
سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و هم نشین عرشیان الهی گشت.

پیکر پاک و مطهرش پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدا زادگاهش آرام گرفت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.