شهید هادی ثنایی مقدم در تاریخ 11تیر 1351 در شهرستان لنگرود بدنیا آمد.این نوجوان بسیجی در تاریخ 1365/10/23 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل آمد اما هیچوقت پیکرش به زادگاهش بازنگشت.
مادر شهید میگوید:
در یکی از روزها به زیارت مزار فرزندم به گلزار شهدا رفتم. در مزار، نمایشگاه عکسی از شهدا برپا بود، به تصاویر شهدا نگاه کردم تا عکسی مرا به خود جلب کرد و با کمی دقت متوجه شدم که این عکس پسرم است.
بلافاصله به سمت مسئول نمایشگاه رفتم و از او پرسیدم این عکس را از کجا آوردهاید؟ و چه کسی این عکس را گرفته است؟ هیچ کس نمیدانست صاحب این عکس و عکاس آن کیست. اما من مطمئنم که این عکس متعلق به هادی است چون من با دستان خودم این کلاه را برای او بافتم.
پنج سال از روزي كه عكس هادي را ديدهام ميگذرد. به بنیاد شهید مراجعه کردم اما متاسفانه تاکنون نه خبری از جنازه هادی شده و نه از عکاس آن عکس. من هم با توجه به کهولت سن و بیماری توان پیگیری ندارم.
حمید داودآبادی نویسنده و وبلاگ نویس عرصه دفاع مقدس در جدیدترین مطلب زیبایی که در وبلاگ خود به نگارش در آورده به ذکر خاطرهای از دیدارش با رهبر انقلاب اشاره کرد و به همین عکس شهید اشاره کرد. آقا در بین صحبت هایش با "مسعود دهنمکی" من و فرزندانم سعید و مصطفی - که آن موقع هفت – هشت سال بیشتر نداشتند فرمود: "تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم." وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم – فرزندش - گفت که برود و آن عکس را بیاورد.
دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت: "حتما باید شما اون عکس رو ببینید." سپس رو به میثم کرد و مجددا گفت: "شما برو اون عکس شهید رو از اطاق من بیار." که آقا میثم رفت و سرانجام عکس را آورد.
کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود. آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که "موسسه میثاق" منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند.
عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود: "شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ... من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم."
|
نظرات
۰۹۳۹۶۳۰۲۷۶۵
خیلی مردی بزرگوار
خدايا مقابل اين بندگان شايسته ات كه باعث خوشحالي امام مهدي (عج) شدند احساس حقير بودن و شرمساري دارم. خدايا از حقارت و روسياهي با شهادت در راه عزت قرآن و عترت درمون بيار.
خیلی احساس غرور می کنم که در سرزمینی نفس میکشم که قهرمانانش واقعی هستند خوشا به سعادتشان
فيد RSS براي نظرات اين مطلب