سلام و خسته نباشید از شما بابت زنده نگاه داشتن یاد و نام شهدا بسیار تشکر می کنم من هم کار کوچکی انجام داده ام اگر امکان دارد و کار مورد پسند شما بود آنرا در سایت خود با لینک کردن مورد حمایت قرار دهید با تشکر از شما
با سلام وادب از طرف خودم از شما به پاس اين ديدار تشكر مي نمايم . خدا پدر شهيد شعباني را رحمت نمايد اگر او را مي ديديد داشتن فرزند شهيدي چون شهيد اسماعيل شعباني را در اين خانواده دور از انتظار نمي داشتيد مردي كه با همه مشقت لبخند زيبايي را به گوينده يا شنونده سلام گفتن هديه مي كرد كه سفارش رسول خدا و ائمه بزرگوار ماست . افسوس كه هر روز بر تعداد يادگاران اين شهدا در بين ما كاسته مي شود. از شما و ساير دوستان باصفايتان كه با ثبت اين لحظه ها و خاطره ها يادآنها را براي بازماندگان به يادگار مي گذاريد تا فراموش نكنند و نكنيم كه امنيت امروز نتيجه از خود گذشتن ديروز اين عزيزان مي باشد . شادي ارواح طيبه و پاك شهدا صلوات
ترجمه فرموده های مادر شهید شعبانی از زبان محلی به فارسی: مادر شهید می فرمایند شهیدش در نماز و قرآن کوتاهی نمی کرد و هنگام انجام فریضه واجب چشمانش خیس ز اشک بود. اشکهای و زجه های شهید به درگاه ایزدی آنقدر بلند بود که همسایه ها متوجه می شوند. و صبح فردا از مادر شهید می پرسند دیشب چرا اینقدر گریان بودی که مادر شهید جواب می دهد قُصه و بغض داشتم و گریه می کردم. او نمی توانست بگوید که اسماعیلش بر سجاده اشک ریزان است. موضوع را از اسماعیل جویا می شود که چرا شب ها اینقدر گریه می کنی و شهیدش با لبخندی جواب می دهد.«ولش کن مادر، مهم نیست»...
شهید محمود سمیع پور:
وقتی من پدر پیری را می بینم که با تمام وجود التماس می کند که مرا نیز با خود ببرید که تا شهید شوم و یا برادر نوجوان خود را می بینم که چه حماسه ها می آفرینند . من بر خود مي بالم وچگونه خود را یک مسلمان فرض کنم و کاری نکنم، نه، هرگز مادر، پدر، خواهر و برادر من. هدفم مشخص است پس اگر وضعی برای من پیش آمد هیچ ناراحت نباشید چرا که هر روز هزاران فرزند شما هزاران محمودها بر زمین می افتند و اینها همه فرزندان شما هستند بنابراین در مرگم هیچ گونه ناراحت نباشید بلکه بر خود ببالید که چنین فرزندی را تحویل جامعه داده اید.
نظرات
از شما بابت زنده نگاه داشتن یاد و نام شهدا بسیار تشکر می کنم من هم کار کوچکی انجام داده ام اگر امکان دارد و کار مورد پسند شما بود آنرا در سایت خود با لینک کردن مورد حمایت قرار دهید با تشکر از شما
از طرف خودم از شما به پاس اين ديدار تشكر مي نمايم . خدا پدر شهيد شعباني را رحمت نمايد اگر او را مي ديديد داشتن فرزند شهيدي چون شهيد اسماعيل شعباني را در اين خانواده دور از انتظار نمي داشتيد مردي كه با همه مشقت لبخند زيبايي را به گوينده يا شنونده سلام گفتن هديه مي كرد كه سفارش رسول خدا و ائمه بزرگوار ماست .
افسوس كه هر روز بر تعداد يادگاران اين شهدا در بين ما كاسته مي شود.
از شما و ساير دوستان باصفايتان كه با ثبت اين لحظه ها و خاطره ها يادآنها را براي بازماندگان به يادگار مي گذاريد تا فراموش نكنند و نكنيم كه امنيت امروز نتيجه از خود گذشتن ديروز اين عزيزان مي باشد .
شادي ارواح طيبه و پاك شهدا صلوات
مادر شهید می فرمایند شهیدش در نماز و قرآن کوتاهی نمی کرد و هنگام انجام فریضه واجب چشمانش خیس ز اشک بود.
اشکهای و زجه های شهید به درگاه ایزدی آنقدر بلند بود که همسایه ها متوجه می شوند.
و صبح فردا از مادر شهید می پرسند دیشب چرا اینقدر گریان بودی که مادر شهید جواب می دهد قُصه و بغض داشتم و گریه می کردم. او نمی توانست بگوید که اسماعیلش بر سجاده اشک ریزان است.
موضوع را از اسماعیل جویا می شود که چرا شب ها اینقدر گریه می کنی و شهیدش با لبخندی جواب می دهد.«ولش کن مادر، مهم نیست»...
فيد RSS براي نظرات اين مطلب